1677

ساخت وبلاگ

امکانات وب

عمه و عموها و بچه هاشون تو هال جمع بودند 

تنها تو اتاق جلویی نشسته بود

 وقتی رفتم کنارش اول متوجه نشد 

بعد که منو دید کلی ذوق کرد گفت ننه تو کی اومدی اینجا

 گفتم اومدم بشینم پیشت و بافتنی ببافم 

پرسید چی میبافی و از تو بقچه اش یه کاغذ در آورد 

 دستور بافت یه لباس بود و برام توضیح میداد 

 چشمامو که باز کردم غم دنیا از دلم رفته بود 

مامان همیشه میگه مرده ها آگاهند 

دلم خواست...
ما را در سایت دلم خواست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2delamkhastf بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 9:54