1672

ساخت وبلاگ

امکانات وب

عید 83 بود 

قبل عید دعوای شدیدی کرده بودیم و رفته بودم دادگاه و شکایت کرده بودم 

دعواها تو ایام عید هم ادامه داشت 

مامانم اومد بهتر کنه بدتر اعصاب منو بهم ریخت

گردو را با خودش برد 

بعد رفتن مامان چند تا قرص خوردم 

با یکی از اون قرصها چند ساعت میخوابیدم و فکر کردم پس با چندتاش حتما میمیرم ولی نمردم حتی نخوابیدم

بعد خوردن قرص رفتم سراغ دفتر تلفنم

گوشی را برداشتم که شماره بگیرم

تنها کسی بود که اون لحظه احساس کردم باید باهاش خداحافظی کنم

عجیبه که الان هم به یادش افتادم

 باید به یکی بگم که  خسته شدم و بریدم

دلم خواست...
ما را در سایت دلم خواست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2delamkhastf بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 9:54